محبت را دوست دارم
نه در قفس
بوسه را دوست دارم
نه بر هوس
تو را دوست دترم
تا اخرین نفس


وصیت میکنم وقتی مردم دستانم را از گور بیرون بگذارند تا ببینند با خود چیزی نبردم  وچشمانم را باز بگذارند تا بدانی تا اخرین لحظه چشم به راه تو بودم
و بر سر گورم تکه یخی بگذارند تا به جای تو برایم اشک بریزد.

دوستان عزیز میتونن شعر یا داستانهاشونو بدن ما با اسم خودشون میذاریمش اینجا..



مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل ابی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک پیش میرفت.

مرد جلو رفت و از فرشته پرسید(این مشعل و سطل آب را کجا میبری؟))

فرشته جواب داد(میخواهم با این مشعل بهشت را آتش بزنم و با این سطل آب؛آتشهای جهنم را خاموش کنم.آنوقت ببینم چه کسی واقعا خدا را دوست دارد!!!))