وقتی که امدم دلم از هر چه اشنایی شکست...

دگر امروز شکسته ام هم از سردی روزهای پس از جدایی هم از غرور نوجوانی.
نمیتوانم چون دیروز ها به طلوع سپید پس از غروبی دلتنگ امیدوار باشم.
سر در گم کوچه های غربت زده را مینوردم و اخرین گامهای حیات خویش را در جاده ی خاکی ارزوهایم مینهم اما این بار ندایی در قلبم طنین می اندازد:
در نومیدی بسی امید است
                 پایان شب سیه سپید است

( یا حق )
نیلو

اون پرنده تو بودی
پیرهن ابرو درید
رفت و گم شد تو غرور
رفت و از همه برید
اون که روی عاشقی
طرح دلتنگی کشید
جفت پر شکستشو
توی تنهایی ندید
من
اون پرندم
گنگ و خسته
هر پر پاکم روی یه سنگه
هر یه پری که رخت تو بود حالا واسه خاک رختی قشنگه
توی واپسین نفس تو یادمی هم پرواز
باز تو میتونی فقط باشی برام نفس ساز
بیا هم هوای من برای من صمیمی منو از اینجا ببر تو ای جفت قدیمی
من
اون پرندم گنگ و خسته
هر پر پاکم روی یه سنگه
هر یه پری که رخت تو بود
حالا واسه خاک رختی قشنگه
من هنوز تشنه ی نورم
تشنه ی دشت خورشید
زود بیا که بال غربت
همه ی پرامو چید
بیا هم هوای من
فقط تویی صمیمی
منو از اینجا ببر
تو ای جفت قدیمی
من
اون پرندم گنگ و خسته
هر پر پاکم روی یه سنگه
هر یه پری که رخت تو بود حالا واسه خاک رختی قشنگه
 

<<یا حق>>                     

سلام دوستان. من پانی هستم. از همه کسایی که نظر دادن واقعا ممنونم.. من یکم سرم شلوغ شده یه چند وقت نمیتونم بیام مطلب بنویسم.. نیلو به جای من میاد..نظر یادتون نــــــــــره..پس فعلا خداحافظ همگی

 به جان مادرم حرف دله


ارزو دارم ببینم پر گناهی
مرده ای و در دوزخی و رو سیاهی
جای اینکه عاشق زار تو باشم
ارزو دارم عزا دار تو باشم
بهتر از هر عاشقی نازت کشیدم
در عوض نامردمیها از تو دیدم
هر کجایی راه خوشبختی نیابی
راحت و بی دغدغه هرگز نخوابی
هر کجایی اب خوش هرگز ننوشی
یا لباس عافیت هرگز نپوشی
لی چپاولگر ای وحشیتر از ببر
وحشیانه هم بمیری با شدت کسر
عاشقم کردی و رفتی از کنارم
رنگ پاییزی کشیدی بر بهارم
رفتی و این بدان ای نابرده از مهر
در عزایت اینه بندان میکنم شهر
جای اینکه عاشق زار تو باشم
ارزو دارم عزا دار تو باشم

( یا حق
)