افسوس !
که نفسهاتان به عطر بوسه آغشته است
به عطر زهر آلود بوسه ای
که شباهنگام
از دامن گرم بستری دزدیده اید
افسوس
نفسهاتان آلوده است
افسوس
و اکنون گر چه در میان بستری خفته اید
چه سود ؟!!!
بستری که هر روز به عرق چرکین مردی بیالاید
نیست بستری برای آسایش
برای امید
برای فردا
افسوس
آرامش نیز چندی پیش
از میان شما
به کنج قارهی تنهایی سفر کرد
افسوس
درختان باغچه هاتان
هر بهار
گرچه شکوفه میدهند
ولی
حاصل جز میوه ای که کامتان را تلخ کند
چه میتواند باشد
چرا که حاصل اندوه اینست
افسوس
پایان هم دیگر
شرمگین است
چرا که
باید ٫ باید ٫ باید
شماها را سر انجام باشد
پانی
از همه نظرات ممنون...سعی میکنم قالبش رو عوض کنم..فعلا این شعرو داشته باشید تا بعد
«شبی را با من ای ماه سحر خیزان ،سحر کردی
سحر ،چون آفتاب از آشیان من سفر کردی»
ندیدم در افق دیگر نشان جز سایه ای دیگر
کبوتر بودی و از پشت بام من گذر کردی
نمی دانم چه چیزی قسمت من بود از کوچت
سرت را بر گرفتی از من و در زیر پر کردی
مرا باکی نبود از عشق ،من دلداده ای پاکم
وجودم را اگر از عشق زیر و زبر کردی
مگر بازت ببینم مثل ماهی در شب تاریک
دلم را در فراقت مثل داغی شعله ور کردی
پانی
اونکه هر چی ابر دنیاس خونه داره تو چشاش
اونکه ناچاره بخنده اما گریس خنده هاش
اونکه تو شهرش غریبه با یه عالم اشنا
هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخ صداش
اون منم٬ اون منم٬ اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
دیروزه من مثل امروز مثل فرداست
هر روز دستام سرد و تنهاست
دیروز امروز فردا
خیلی سخته این تنهایی بی فردایی
تنها موندن تنها خوندن
تنها تنها تنها
اونکه خیلی قصه داره رو لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه در نمیاد از لباش
قد یه دنیا کتابه با یه عالم گفتنی
هر کدوم از غصه هاش هر کدوم از قصه هاش
اون منم٬ اون منم٬ اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
اونکه هر چی ابر دنیاس خونه داره تو چشاش
اونکه ناچاره بخنده اما گریس خنده هاش
اونکه تو شهرش غریبه با یه عالم اشنا
هیچ کدوم باور نکردن غربت تلخ صداش
اون منم٬ اون منم٬ اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
<< یا حق >>
نیلو
بهت نمیگم که دوست دارم ٬ قسم میخورم که دوست دارم
بهت نمیگم هر چی بخوای بهت میدم چون٬ همه چیزم تویی
نمیخوام که خوابتو ببینم چون خیال تو خوشتر از خوابه
اگه یه روز چشمات ٬ پر اشک شد و به دنبال شونه ای گشتی تا گریه کنی صدام کن قول میدم اشکاتو پاک کنم منم باهات گریه میکنم ٬ اگر دنبال مجسمه گشتی تا سرش داد بزنی صدام کم قول میدام ساکت بمونم ٬ اگر دنبال خرابه ای گشتی تا نفرت رو در اون دفن کنی صدام کن قلبم تنها خرابه ی وجود توست .
اگر یک روز صدات کردم که بهت نیاز دارم بهم نگو کجایی فقط یک لحظه چشماتو ببند فکر کن ...
(یا حق )
نیلو