مرغ مهتاب میخواند

یه سری مشکلات پیش اومد .. نتونستم آپ کنم ..




مرغ مهتاب

می خواند.

ابری در اتاقم می گرید.

گل های چشم پشیمانی می شکفد.

در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد.

مغرب جان می کند،

می میرد.

گیاه نارنجی خورشید

در مرداب اتاقم می روید کم کم

بیدارم

نپنداریدم در خواب

سایه شاخه ای بشکسته

آهسته خوابم کرد.

اکنون دارم می شنوم

آهنگ مرغ مهتاب

و گل های چشم پشیمانی را پرپر می کنم

پانی

قلب


اینو بدون که برای زنده موندنت یه قلب می تپه که اونم قلب خودته.

                                                   پاری                                      

از کوچه که میگذرم عطر یاد تو مرا به گذشته های نزدیک میبرد.تو روشن تر از همه ستارگانی و بزرگتر از سیاره ای که هزار برابر .



نیلو


به دوردستها نگاه کن
ان دورها
دورهای دور
و پیراهنی که در باد تکان میخورد
و خیابانی به امتداد رویاهای تو
که به هیچ ایستگاهی از جهان نمیرسد

نیلو