ونترسم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارنه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در اب وهوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ درذات شب دهکده ازصبح سخن می گوید.
مرگ با خوشه انگور می اید به دهان.
مرگ در حنجره ی سرخ_گلو میخواند.
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است.
مرگ گاهی ریحان می چیند.
....
گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد.
وهمه می دانیم
ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است
منتظر نظرتم شدید اما اول بخون بعد نظر بده
سلام .. چرا ادامه نمی دید ؟؟؟ آخه حیفه اون فکر و مغز نیست که میخوایین تعطیلش کنین ؟ یا حق ... شروع کن دوباره
سلام .. متاسفانه چند روزی سرم خیلی شموغ بود .. وقت نمیشد .. ولی عوضش الان جبران میکنم