داشتم فراموشت میکردم اما باز دوباره دیدمت
تو غمها غوطه ور شدم چرا ؟
داشتم فراموشت میکردم اما تا صدات رسید به گوش من
شکستم بی صدا چرا ؟
داشتی میرفتی از خیال من , خزونی بود بهار من
دیدم تورو خزونم جون گرفت
این قلب سرد و ساکتم دوباره
با نگاه گرم و بی ریا و عاشقت زبون گرفت

چرا دوباره اومدی صدا رو , جون دادی گل بهارو
زخم دل دوباره تازه شد
شوق نگاه خستمو دوباره , دوختی آخر ستاره
حصرتم بی اندازه شد
یا راحتم کن و واسه همیشه , این دلو بکن ز ریشه
از خیال سرد من برو
یا باغبون شو و بهارو , باز نشون بده گلارو
تو وجود خسته ام برو

داشتم فراموشت میکردم اما باز دوباره دیدمت
تو غمها غوطه ور شدم چرا ؟
داشتم فراموشت میکردم اما تا صدات رسید به گوش من
شکستم بی صدا چرا ؟
داشتی میرفتی از خیال من , خزونی بود بهار من
دیدم تورو خزونم جون گرفت
این قلب سرد و ساکتم دوباره
با نگاه گرم و بی ریا و عاشقت زبون گرفت

پانی
نظرات 1 + ارسال نظر
هری (فخر) پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:43 ب.ظ http://harrypotterdarmahfel.persianblog.com

سلام وبلاگ بسیار زیبایی داریی .

موفق باش بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد