نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد٬
نمیدانم ٬ نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت٬
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش٬
و او ریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان اشفته و اشفته تر سازد٬
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را.

نظرات 3 + ارسال نظر
علی سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:41 ب.ظ http://l3estsoft.tk

سلام عزیز وبلاگ قشنگ و پر محتوایی داری حیف که غمگینی: نمیدونم چرا؟ به هر حال خوشحال میشم اگر به من سر بزنی.یا علی
خدا نگهدار

غریب آشنا چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:15 ق.ظ http://netlady.persianblog.com

زیبا بود ولی درست نمی دانم از چه سان سکوت اختیار کرده ای . می دانی , گاهی بهتر یک سکوت تا به ابد خاموش بماند.
*
در پناه حق

بابک چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ق.ظ http://00babak00.persianblog.com

سلام .. زیباست .. خوشم اومد . حالا چرا غم .. موفق باشید .. باز سر می زنم فعلا بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد